بدون عنوان
کودکی هایم اتاقی ساده بود قصه ای ، دور ِ اجاقی ساده بود شب که می شد نقشها جان می گرفت روی سقف ما که طاقی ساده بود می شدم پروانه ، خوابم می پرید خوابهایم اتفاقی ساده بود زندگی دستی پر از پوچی نبود بازی ما جفت و طاقی ساده بود قهر می کردم به شوق آشتی عشق هایم اشتیاقی ساده بود ساده بودن عادتی مشکل نبود سختی نان بود و باقی ساده بود ...
نویسنده :
مادر
16:20